بزن در رو
بارالها ! ای خدای عدل و داد
هرکه کرده یادی از ما زنده باد
ما که معتاد رفیقیم و خمار روی دوست
در مرام ما نباشد ترک این نوع اعتیاد !
---------------------------------------
آدمی در آغوش خدا غمی نداشت
پیش خدا حسرت هیچ بیش و کم نداشت
دل از خدا برید و در زمین نشست
صدبار عاشق شد و دلش شکست
به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود
یادش آمد یک روز دل خدا را شکسته بود
-----------------------------
گفتمش بی تو دلم می میرد
گفت با خاطره ها خلوت کن
گفتمش خنده به لب می میرد
گفت با خون جگر عادت کن
گفتمش با که دلم خوش باشد ؟
گفت غم را به دلت دعوت کن
گفتمش راز دلم را چه کنم ؟
گفت با سنگ دلم صحبت کن !
------------------------------
تصمیم گرفتم آنقدر کمیاب شوم شاید دلی برایم تنگ شود ؛ ولی افسوس فراموش شدم !
نوشته شده در دوشنبه 90/5/17ساعت
12:0 صبح توسط هستی جون نظرات ( ) | |
Design By : Pichak |