سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بزن در رو


 

Once in a lifetime someone breaks ur heart , and if u still feel to hold that person with every broken piece , that amazing pain is called “TRUE LOVE”

 

In the life , love is never planned nor does it happen for a reason . but when love is real , it because ur plan for life and ur reason for living

 

Mistake are painful when they happen , but years later a collection of mistake called “EXPERIENCE” which leads us to success…

 

There would come a time when we have stop loving someone not because that person stated to hate us but because we found out that they’d be happier if we let them go.

 

Worst thing in life?

Someone has tears in eyes because of u.

And the best thing?
someone has tears in eyes of u…

 

Life gives answer in 3 ways.. it says yes and gives u what u want, it says no and gives u something better, it says wait and gives u the best.

 

Each moment of ur life is a picture which u never seen before. And which u’ll never see again , so enjoy and live life and make each moment beautiful



نوشته شده در سه شنبه 90/6/8ساعت 11:19 صبح توسط هستی جون نظرات ( ) | |

 

گاهی خیال میکنم از من بریده ای

بهتر ز من برای دلت برگزیده ای

از من عبور می کنی و دم نمیزنی

تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای . . .


در حضور خار ها هم میشود یک یاس بود

در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود

میشود حتی برای دیدن پروانه ها

شیشه های مات یک متروکه را الماس بود

کاش میشد ، حرفی از کاش میشد هم نبود

هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود


کـاش به خودمان قــول بدهیــم

وقتی عاشق شویــم که ” آماده ایم “

نــه وقتی کــه ” تنهــائیـم”


به روزها دل مبند ، روزها به فصل که میرسند ، رنگ عوض میکنند

با شب بمان ، شب گرچه تاریک است ، لیکن همیشه یک رنگ است . . .

(دکتر شریعتی)


پیراهن خیس ابر تن پوش من است

صد باغ تبر خورده در آغوش من است

این زندگی کبود این تلخ بنفش

زخمی است که سالهاست بر دوش من است . . .

 



نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 1:47 عصر توسط هستی جون نظرات ( ) | |

 

بارالها ! ای خدای عدل و داد

هرکه کرده یادی از ما زنده باد

ما که معتاد رفیقیم و خمار روی دوست

در مرام ما نباشد ترک این نوع اعتیاد !

---------------------------------------

آدمی در آغوش خدا غمی نداشت

پیش خدا حسرت هیچ بیش و کم نداشت

دل از خدا برید و در زمین نشست

صدبار عاشق شد و دلش شکست

به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود

یادش آمد یک روز دل خدا را شکسته بود


-----------------------------

گفتمش بی تو دلم می میرد

گفت با خاطره ها خلوت کن

گفتمش خنده به لب می میرد

گفت با خون جگر عادت کن

گفتمش با که دلم خوش باشد ؟

گفت غم را به دلت دعوت کن

گفتمش راز دلم را چه کنم ؟

گفت با سنگ دلم صحبت کن !

------------------------------

 

تصمیم گرفتم آنقدر کمیاب شوم شاید دلی برایم تنگ شود ؛ ولی افسوس فراموش شدم !دلم شکست

 

 


نوشته شده در دوشنبه 90/5/17ساعت 12:0 صبح توسط هستی جون نظرات ( ) | |


Design By : Pichak